دلم تنگ است و این شبها یقین دارم که میدانی صدای غربت غم را از احساسم تو میخوانی شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو میدانی میان برزخ عشقت پریشان و گرفتارم چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته میرانی؟
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
لوگوی دوستان
دوستان